خلاصه نمایش چشم چشم دو ابرو
دخترکی به نام ندا عادت دارد که روی دیوارهای خانه نقاشی کند و این مسئله باعث نا رضایتی پدر و مادرش می شود .
او احساس می کند پدر و مادرش با او نامهربانند و آرزو می کند که یک مداد جادویی داشته باشد تا بتواند پدر و مادر دلخواه خودش را نقاشی کند و پدر و مادر دیگری داشته باشد تا دیگر به او امر و نهی نکنند و او راحت و آزاد باشد .
آرزوهای او یکی پس از دیگری برآورده می شوند و پدر و مادرش به حالتی که او می خواهد درمی آیند .
او در این ماجرا پدر و مادر همیشه خندان و همیشه گریان ، پولدار ، پزشک و ... را تجربه می کند و در هر موقعیت که قرار می گیرد باز هم راضی نمی شود چرا که پدر و مادرهای خیالی اش باز هم به خاطر اشتباهاتش به او تذکر می دهند .
در انتهای نمایش دیوار اتاقش پر از نقاشی های مختلف و پدر و مادرهای گوناگون است . او متوجه می شود که پدر و مادر اصلی اش بهترین گزینه برای او هستند اما مداد جادوئیش تمام شده و دیگر نمی تواند آنها را بر روی دیوار بکشد .
او حالا پشیمان و نگران است اما ...